حق جو

حق جو،حقوق ملکی،قرارداد،ثبت شرکت،خانواده

حق جو

حق جو،حقوق ملکی،قرارداد،ثبت شرکت،خانواده

جعل، تعریف، قوانین و چارچوب جرم، سوالات و مشاوره حقوقی جعل - حق جو

تعریف جعل

جرم جعل به زبان عامیانه به این معنی است که شخصی نوشته، امضا یا مهری را ایجاد کند یا تغییر دهد طوری که دیگران را به اشتباه بیاندازد تا آن را به جای نوشته اصلی بپذیرند.

در واقع مهمترین مسئله در جرم جعل فریب افراد و به اشتباه انداختن آنان است تا نوشته و سند جعلی را به جای اصلی آن بپذیرند. به عبارت دیگر ملاک تشخیص جرم جعل به اشتباه انداختن دیگران است نه شبیه بودن دو نوشته. مثال این موضوع زمانی است که مثلا شخصی گذرنامه ای را جعل کرده و در زیر آن امضا زده باشد این موضوع دیگران را به اشتباه انداخته و شاید فکر کنند امضا برای مسئول اداره گذرنامه است ولی اگر زیر آن اثر انگشت بزند کسی به اشتباه نمی افتد چون مشخص است که مسئول گذرنامه انگشت نمی زند و از امضا استفاده می کند.


عناصر جرم جعل

عنصر معنوی جعل

عنصر معنوی یا عنصر روانی جرم جعل به این معنا است که مرتکب هم باید قصد ایجاد یا تغییر نوشته، هم قصد فریب دیگران را داشته باشد. ولی قصد سود بردن از آن نوشته لازم نیست چرا که ممکن است جاعل نوشته را برای سود بردن شخص دیگری ایجاد کند ولی همین که قصد ایجاد نوشته برای فریب دیگران را داشته است حتی سودی هم نبرد، مجرم شناخته می شود.

عنصر مادی جعل

عنصر مادی ممکن است به صورت فعل مثبت باشد. فعل مثبت یعنی انجام دادن کار مثل ایجاد سند جعلی یا ایجاد تغییر در سند رسمی. ممکن به صورت فعل منفی باشد. فعل منفی یعنی ترک کردن عملی مثلا شخصی که سندی را برای تنظیم رسمی آن می نویسد بخشی از تقریرات سند را جا بیندازد و حذف کند.

برای تحقق جرم جعل حتما باید دو عنصر مادی و معنوی وجود داشته باشند.

مصادیق جرم جعل

  • ایجاد نوشته یا سند
  • ایجاد مهر یا امضا
  • خراشیدن یا تراشیدن کلمات نوشته شده (خراشیدن به معنی حذف جزیی از کلمه است. مثلا طاهره تبدیل شود به طاهر و تراشیدن به معنی حذف تمام کلمه است.)
  • قلم بردن به نوشته (قلم بردن به معنی تغییر دادن حروف و کلمات است)
  • الحاق (الحاق به معنی اضافه کردن کلمه یا حرفی به نوشته است)
  • از بین بردن یا سیاه کردن بخشی از متن
  • عوض کردن تاریخ سند (مثل تغییر تاریخ چک)
  • الصاق (یعنی چسباندن دو نوشته به هم)
  • استفاده از مهر دیگران بدون اجازه آن ها.

 

مجازات جعل اسناد

سند بر دو نوع است سند عادی و سند رسمی. سند رسمی نوشته ای است که طبق قانون و توسط مامور دولت تنظیم می شود مثل شناسنامه و سند عادی سندی است که توسط اشخاص عادی تنظیم شده و به امضا آنها میرسد مثل چک، سفته.

جعل سند و استفاده از سند مجعول هر دو جرم است پس اگر یک نفر هر دو را انجام دهد به مجازات هر دو به صورت جداگانه محکوم می شود.

 

جعل سند رسمی

هر کس سند رسمی را جعل کند چه از کارمندان دولت باشد چه نباشد به حبس از 1 تا 5 سال یا جزا نقدی 6 تا 30 میلیون ریال محکوم می شود.

 

جعل سند عادی

هر کس سند عادی را جعل کند چه از کارمندان دولت باشد چه نباشد به حبس از 6 ماه تا 2 سال یا جزا نقدی 3 تا 12 میلیون ریال محکوم می شود.

هر کس با اطلاع از جعلی بودن سند از آن استفاده کند علاوه بر جبران خسارت به 6 ماه تا 3 سال حبس و 3 تا 18 میلیون ریال جزا نقدی محکوم می شود.

 

 

مجازات جعل امضا و مهر

طبق قانون هر کس موارد زیر را جعل کند یا با اطلاع از مجعول بودن، از آنان استفاده کند به مجازات 1 تا 10 سال حبس محکوم می شود.

  • جعل حکم، امضا، مهر یا دست خط معاون اول رییس جمهور، وزرا، نمایندگان مجلس شورا اسلامی، شورا نگهبان، مجلس خبرگان، قضات یا روسا و کارمندان دولتی.
  • جعل مهر، تمبر یا علامت شرکت ها، موسسات، ادارات یا نهادهای دولتی.
  • جعل حکم دادگاه، سند یا حواله صادره از خزانه دولتی.
  • منگنه یا علامتی که برای مشخص کردن عیار طلا و نقره به کار می رود.
  • اسکناس رایج داخلی یا خارجی و همچنین اسناد بانکی مثل برات، چک صادر شده از طرف بانک.

جعل مهر یا علامت شرکت های غیر دولتی 3 ماه تا 2 سال حبس دارد.

 

مجازات جعل کارکنان دولت

اگر کارکنان دولت، کارکنان مراجع قضایی یا ماموران خدمات عمومی در نوشته های مربوط به وظیفشان مرتکب جعل شوند مثل اینکه موضوع یا متن گفته یا نوشته شده مقام رسمی را تغییر دهند یا بخشی از آن را حذف کنند یا مهر و امضا مقام رسمی را جعل کنند به 1 تا 5 سال حبس یا جزای نقدی از 6 تا 30 میلیون ریال به اضافه مجازات اداری محکوم می شوند علاوه بر آن باید خسارت ایجاد شده را نیز جبران کنند.

 

مجازات جعل کارت چایان خدمت

طبق قانون خدمت وظیفه عمومی کسی که کارت پایان خدمت را جعل کند یا با شهادت و ادعا دروغ، پنهان کردن حقیقت، دادن رشوه باعث معافیت خود یا دیگران شود به حبس از 1 تا 5 سال محکوم می شود.

 

دادگاه صالح به رسیدگی به جرم جعل

برای رسیدگی به جرم جعل دادگاه محل وقوع جرم صلاحیت دارد اما در مواردی دادگاه محل کشف جرم، دستگیری متهم و محل اقامت او نیز صالح اند. برای مثال متهم در حوزه هر دادگاهی دستگیر شود  پس از انجام تحقیقات، او را به دادگاه محل وقوع جرم می فرستند اما اگر محل وقوع جرمش معلوم نباشد در همان دادگاهی که دستگیر شده است به جرائمش رسیدگی می شود.

اگر متهم مرتکب جرائم متعددی شده باشد دادگاهی صالح به رسیدگی به تمام جرائم او است که مهم ترین جرم در حوزه آن اتفاق افتاده باشد ولی اگر جرائم متهم از حیث درجه باهم برابر باشند یعنی متهم یک جرم را به دفعات انجام داده باشد در حوزه هر دادگاهی دستگیر شود همان دادگاه صالح به رسیدگی است.

جرم جعل از جرائم غیر قابل گذشت است به این معنا که حتی اگر شاکی خصوصی رضایت دهد باز هم مجرم باید جزایش را تحمل کرده و جریمه نقدی را بپردازد.

حضانت فرزندان، ملاقات و سلب حضانت فرزندان در طلاق توافقی - حق جو

حضانت چیست

وظیفه نگهداری و تربیت فرزند طبق قانون به عهده والدین است که به آن حضانت گویند. منظور از نگهداری بر طرف کردن نیازهای جسمی است مثل نیاز به خوراک و نیاز به پوشاک و منظور از تربیت برطرف کردن نیازهای روحی و اخلاقی است مثل نیاز به محبت و آموزش. حضانت فرزند جدای از امور مالی و غیرمالی او، همچون فروش اموال یا تصمیم در خصوص ازدواج است. ممکن است گاهی حضانت فرزند به عهده مادر باشد در حالی که مدیریت امور مالی یا غیر مالی (ولایت) او به عهده پدر یا پدر بزرگش باشد.

 

حضانت فرزند

  • حضانت فرزند با والدین او است در صورتی که جدا نشده باشند.
  • اگر والدین کودک از هم جدا شوند، حضانت فرزند تا هفت سالگی به عهده مادر و بعد از 7سالگی به عهده پدر است. اگر در مورد حضانت فرزند بعد از 7سالگی اختلافی ایجاد شود، دادگاه در مورد آن تصمیم خواهد گرفت.
  • اگر پدر یا مادر طفل فوت شوند حضانت به عهده کسی است که زنده مانده است مثلا اگر مادر فوت شود حضانت به عهده پدر است و اگر پدر فوت شود حضانت طفل با مادر است نه با جد پدری.
  • اگر والدین کودک هر دو فوت شوند حضانت طفل به عهده جد پدری است. اگر جد پدری هم فوت کرده یا محجور باشد حضانت به عهده وصی (شخصی که از طرف پدر یا جد پدری تعیین شده) است و اگر وصی تعیین نشده بود دادگاه برای حضانت طفل شخصی را به عنوان قیم انتخاب می کند.
  • بعد از بلوغ فرزندان خودشان حق دارند انتخاب کنند که می خواهند با چه کسی زندگی کنند. سن بلوغ طبق قانون مدنی در دختران 9سال تمام قمری و در پسران 15سال تمام قمری است.

حضانت فرزندان خانواده

 

موارد سلب حضانت

  • اعتیاد به الکل یا موادمخدر
  • جنون
  • ازدواج مجدد مادر، یکی از عوامل سلب حضانت از مادر است. اگر مادر همچنان تمایل به حضانت از فرزند خود دارد باید بعد از ازدواج در دادگاه ثابت کند که ازدواج او مانع انجام وظایف مادرانه اش نمی شود.

                              در صورتی که پدر طفل فوت کرده باشد ازدواج مجدد مادر مانع حضانت طفل نیست.

  • ساعت کاری زیاد
  • داشتن بیماری واگیردار
  • کتک زدن کودک

 

دستمزد حضانت فرزند

همانطور که قانون مشخص کرده است حضانت فرزند از وظایف والدین است پس هیچ یک از آن ها حق گرفتن دستمزد در قبال حضانت از فرزند را ندارند. منتها اگر دادگاه شخصی را برای نگهداری کودک، به غیر از والدین او تعیین کند آن شخص مستحق دریافت دستمزد است.

البته موضوع دریافت دستمزد کاملا متفاوت از نفقه طفل است به عبارت دیگر نفقه طفل بر عهده پدر بوده و در هر صورت باید پرداخت شود حتی اگر حضانت طفل بر عهده مادرش باشد.

حضانت فرزند در طلاق توافقی

در طلاق توافقی در مورد حضانت فرزند هم مثل سایر مسائل بین زن و شوهر توافق می شود منتها این توافق را در صورتی دادگاه می پذیرد که به صلاح کودک باشد یعنی در این مورد، صلاح کودک مهم تر از توافق بین طرفین است.


حضانت فرزندان خانواده

 

 

صرف نظر کردن از حضانت فرزند

حضانت طفل هم حق و هم تکلیف والدین است هر یک از آنها می توانند از حق خود بگذرند و آن را به دیگری واگذار کنند اما تکلیفی که در حضانت از طفل دارند غیر قابل اسقاط است مثلا اگر پدری از حق حضانت خود گذشته و آن را به مادر واگذار کرده است هر زمان که به دلایل قانونی ثابت کند که مادر صلاحیت نگهداری طفل را ندارد می تواند حضانت را پس بگیرد، این وظیفه و تکلیف او است.

اگر شخصی که مسئول حضانت کودک است و توانایی این کار را دارد از انجامش خودداری کند یا دیگری مانع انجام عمل حضانت شود ذی نفع در هر مورد می تواند بازداشت شخص متخلف را از دادگاه تقاضا کند.

 

ملاقات با فرزند

معمولا بعد از جدایی والدین یکی از آنها حضانت فرزند را به عهده می گیرد و دیگری در زمان های مشخص شده از طرف دادگاه با فرزندش ملاقات می کند.

همانطور که فرزند چه دختر و چه پسر بعد از سن بلوغ خودش تعیین می کند که با چه کسی زندگی کند زمان ملاقات با والد دیگرش را هم بعد از سن بلوغ خودش تعیین می کند.

 

نحوه ملاقات فرزند قبل از طلاق

ممکن است زوجین به دلایل مختلف جدای از هم زندگی کنند ولی درخواست طلاق هم مطرح نکرده باشند.

در این مورد اگر زوجین برای ملاقات فرزند توافقی نکرده باشند هر والدی که تمایل به ملاقات با فرزندش را دارد می تواند از طریق دادگاه درخواستش مطرح کند.

 

حضانت فرزندان

 

ملاقات فرزند بعد از طلاق

اگر والدی که مسئول حضانت طفل است ملاقات کودک  با دیگری را منع کند. این شخص می تواند دادخواست ملاقات طفل را مطرح کند، دادگاه نیز با بررسی دادخواست روز و ساعتی را برای ملاقات مشخص کرده و ممکن است برای ملاقات یک ناظر نیز مشخص کند.

حتی اگر والد دیگر کودک دارای فساد اخلاقی باشد هم نمیتوان مانع دیدار او با فرزندش شد فقط ممکن است دادگاه در این مورد فاصله زمانی ملاقات را طولانی کند. مثلا به جای هفته ای یکبار، ماهی یکبار کودک با والدش دیدار کند.

ولی اگر دیدار کودک با والدش برای او خطر جانی و غیر قابل جبران داشته باشد، دادگاه برای حفاظت از کودک ملاقات او با والدش را منع می کند.

والدی که حضانت طفل به عهده او است حق ندارد طفل را بدون اجازه والد دیگر از کشور خارج کند یا حتی به سفر ببرد مگر با اجازه دادگاه.

 

جرم ممانعت از ملاقات فرزند

شخصی که حضانت فرزند را به عهده دارد باید در زمان مشخص شده برای ملاقات والد دیگر کودک را حاضر کند و به والد دیگر تحویل دهد. حال اگر این شخص کودک را مخفی کند، کودک را به محلی غیر از محل اقامت منتقل کند یا به هر نحو دیگر عمدا مانع ملاقات طفل با والد دیگرش شود بر طبق قانون مرتکب جرم عمدی شده است که مجازات آن برای بار اول تا 10 میلیون ریال جزای نقدی و برای بار دوم 10 میلیون ریال جزای نقدی است.

ولی اگر شرایط به صورت قهری و بدون دخالت والد مسئول، طوری باشد که امکان ملاقات فراهم نشود جرمی مرتکب نشده است.

حال اگر والدی که  با طفل ملاقات کرده است، بعد از مدت ملاقات از برگرداندن طفل خودداری کند او نیز مرتکب جرم شده و باید طبق مجازات ذکر شده در بلا، مجازات شود.

الزام به تمکین، مجازات، قانون و مشاوره حقوقی الزام به تمکین - حق جو

تمکین چیست

بعد از انعقاد عقد نکاح به طور صحیح، رابطه زوجیت بین طرفین برقرار شده و هر کدام از زن و مرد در برابر هم حقوق و تکالیفی را عهده دار می شوند.

به محض عقد نکاح شوهر باید به زن نفقه پرداخت کند و در مقابل زن وظیفه دارد از شوهر تمکین کند.

تمکین دو نوع است. تمکین به صورت عام به این معناست که زن باید از شوهرش در زمینه روابط خانوادگی، تربیت فرزندان، انتخاب محل زندگی و … اطاعت کند. تمکین به صورت خاص به معنای روابط زناشویی و پاسخگویی نیازهای جنسی شوهر است.

 

الزام به تمکین

 

الزام به عدم تمکین

اگر زن بدون اجازه شوهرش منزل مشترک را ترک کند یا به هر دلیل دیگری از تمکین خاص و عام خوداری کند شوهر ابتدا باید با اظهار نامه رسمی از زن درخواست تمکین یا بازگشت به منزل مشترک را بکند و بعد می تواند دادخواست الزام به تمکین مطرح کند.

بعد از دادخواست الزام به تمکین اگر زن دفاعی نکند موضوع به کارشناس ارجاع می شود و کارشناس شرایط را بررسی می کند و اگر زن واقع منزل را ترک کرده باشد حکم به عدم تمکین داده می شود.

مرد پس از گرفتن حکم الزام به تمکین باید فورا درخواست اجرا آن را مطرح کند و اگر باز هم زوجه تمکین نکرد، می تواند حکم نشوز او را بگیرد تا دیگر مجبور به پرداخت نفقه نباشد.


 

مجازات عدم تمکین

  • شوهر می تواند به او نفقه پرداخت نکند.
  • شوهر می تواند با اثبات عدم تمکین و با اجازه دادگاه دوباره ازدواج کند.
  • به زن اجرت المثل و نحله تعلق نمی گیرد.

  عدم تمکین در مهریه تاثیری ندارد و آن باید تمام و کمال به زن پرداخت شود.

 

عذر موجه برای عدم تمکین

  • استفاده کردن از حق حبس زوجه می تواند بعد از عقد به هیچ وجه تمکین نکند و تمکین کردن را مشروط به پرداخت مهریه کند.
  • اگر زوج بیماری واگیرداری داشته باشد.
  • زوجه در دوران بارداری و وضع حمل باشد.
  • اگر خود زوجه بیماری واگیرداری داشته باشد.
  • اگر زوجه در سفر باشد.
  • اگر تمکین کردن برای زوجه خطر جانی یا حیثیتی داشته باشد.

در صورت وجود هر یک از این شرایط زوجه می تواند از تمکین خودداری کند در حالیکه به موجب قانون نفقه او قطع نمی شود.

طلاق از طرف زن، شرایط عقد نامه، عسر و حرج و نمونه دادخواست - حق جو

طلاق از طرف زن (زوجه)

یکی از مهم ترین و دشوار ترین پرونده های خانواده زمانی است که زن درخواست طلاق می دهد.

به هر حال زنی که قصد جدایی دارد میتواند با در دست داشتن مدارک لازم از قبیل شناسنامه، کارت ملی، عقدنامه یا رونوشت آن به دفتر خدمات الکترونیکی قضایی مراجعه کرده و دادخواست طلاق بدهد.

 

طلاق از طرف زن

 

طلاق از طرف زن 3 مرحله دارد. مرحله اول رسیدگی به طلاق در دادگاه خانواده (دادگاه بدوی) است. دادگاه خانواده تمام زوجینی که درخواست طلاق داده اند را به داوری برای ایجاد صلح و سازش ارجاع می دهد. داوران باید پس از رسیدگی به موضوع نظر خود را به صورت گزارش به دادگاه اطلاع دهند. در نهایت دادگاه اقدام به صدور رای می کند. رای دادگاه بدوی به ضرر هریک از طرفین باشد او از زمان صدور رای 20 روز مهلت تجدید نظر خواهی دارد. در صورتی که متضرر از رای درخواست تجدید نظر خواهی کند پرونده برای رسیدگی به دادگاه تجدید نظر استان فرستاده می شود. دادگاه تجدید نظر اکثرا بدون حضور طرفین پرونده را بررسی و اقدام به صدور رای می کند. بازهم برای مرحله سوم متضرر از رای دادگاه تجدید نظر 20 روز از زمان صدور رای برای فرجام خواهی مهلت دارد. اگر درخواست فرجام خواهی کند پرونده برای بار سوم اینبار توسط دیوان عالی کشور رسیدگی می شود اگر دیوان رای دادگاه تجدید نظر را تایید کند که هیچ ولی اگر تایید نکند پرونده دوباره به دادگاه تجدید نظر برای رسیدگی مجدد برمیگردد و این پروسه ادامه دارد.

پرونده طلاق اصولا پرونده طولانی است و صبر زیادی را می طلبد مگر اینکه یا زوجین توافق کنند یا مرد در دادگاه حاضر نشود که طلاق غیابی باشد.

زن در 3 مورد می تواند درخواست طلاق داده و موفق شود

  • استناد به شروط دوازده گانه عقدنامه در صورتی که مرد آنها را امضا کرده باشد.
  • در صورتی که ادامه زندگی مشترک باعث عسر و حرج زن باشد. یعنی شرایط طوری باشد که زن دچار سختی تنگنا شده باشد.
  • طلاق با داشتن حق طلاق

شرایط دوازده گانه عقدنامه

  • زنی که اثبات کند 6 ماه نفقه دریافت نکرده باشد.
  • زن که بد رفتاری شوهرش را اثبات کند.
  • اثبات کند شوهرش مبتلا بیماری لاعلاج است.
  • اثبات جنون مرد زمانی که امکان فسخ ازدواج نباشد.
  • اشتغال مرد به شغلی که باعث آبروریزی برای زن است.
  • اعتیاد شوهر به مواد مخدر یا الکل طوری که ادامه زندگی زناشویی را برای زن دشوار کند.
  • اگر شوهر به حبس برای مدت پنج سال یا بیشتر محکوم شده باشد.
  • شوهر زندگی زناشویی را به مدت 6 ماه متوالی بدون عذر موجه ترک کره باشد.
  • اگر شوهر به مجازات حدی و تعزیری محکوم شده باشد.
  • مرد بعد از گذشت 5 سال زندگی نتواند بچه دار شود.
  • مرد بدون اجازه همسرش مجدد ازدواج کند.
  • مرد بعد از 6 ماه از رجوع زن به دادگاه مفقود الاثر شود.

اگر مرد این شروط را در ذیل عقدنامه امضا کرده باشد، زن با استناد به آنها می تواند درخواست طلاق دهد.


طلاق از طرف زوجه

 

طلاق به علت عُسر و حَرَجَ

عبارت عسر و حرج به معنی سختی و دشواری است و در اصطلاح به این معنی است که زن در زندگی مشترک دچار سختی شده به طوریکه ادامه زندگی برای او غیر قابل تحمل و غیر ممکن است.

در طلاق به علت عسر و حرج کافی است زن، عسر و حرج خود را در دادگاه ثابت کند اگر دادگاه علل زن برای عسر و حرج را کافی تشخیص دهد حکم طلاق را صادر می کند.

 

موارد عسر و حرج

  • شوهر زندگی زناشویی را به مدت 6 ماه متوالی یا 9 ماه متناوب در طول یک سال بدون عذر موجه ترک کرده باشد.
  • اعتیاد شوهر به مواد مخدر یا الکل طوری که ادامه زندگی زناشویی را برای زن دشوار کند.
  • اگر شوهر به حبس برای مدت پنج سال یا بیشتر محکوم شده باشد.
  • بد رفتاری و ضرب و شتم که ادامه زندگی را برای زوجه غیر ممکن کند.
  • ابتلای شوهر به بیماری روانی یا بیماری هایی که درمان آن دشوار است.
  • اگر مرد بدون اجازه همسر اولش مجدد ازدواج کند.
  • اگر مرد توانایی بچه دار شدن نداشته باشد.

این موارد فقط نمونه های بارز عسر و حرج زن بودند نه همه آنها. دلایل دیگری هم وجود دارد که ممکن است زندگی را برای زن دشوار کند تا با استناد به آنها و اثباتشان در محضر دادگاه بتواند طلاق بگیرد.

طلاق از طرف مرد، مهریه، نفقه و حضانت فرزند و نمونه دادخواست - حق جو

طلاق از طرف مرد (زوج)

مرد می تواند هر زمان که خواست با رعایت شرایط قانونی، شرایطی از قبیل پرداخت مهریه، نفقه، اجرت المثل و تنصیف اموال (شرط نصف کردن اموال مرد با زن) درخواست طلاق دهد.

طلاقی که از طرف مرد واقع می شود طلاق رُجعی است یعنی شوهر می تواند در زمان عده به همسر خود رجوع کند مگر همسر او باکره یا یائسه باشد که طلاق او، طلاق بائن تلقی می شود و امکان رجوع وجود ندارد.

 

طلاق از طرف مرد

 

طلاقی که از طرف مرد مطرح می شود 3 مرحله دارد. مرحله اول رسیدگی به طلاق در دادگاه خانواده (دادگاه بدوی) است. دادگاه خانواده تمام زوجینی که درخواست طلاق داده اند را به داوری برای ایجاد صلح و سازش ارجاع می دهد. داوران باید پس از رسیدگی به موضوع نظر خود را به صورت گزارش به دادگاه اطلاع دهند. در نهایت دادگاه اقدام به صدور رای می کند. رایی که در مورد درخواست طلاق از طرف مرد صادر میشود گواهی عدم امکان سازش است که از زمان صدور، مرد 3 ماه فرصت دارد با ارائه آن به دفتر ازدواج و طلاق همسرخود را طلاق دهد.

رای دادگاه بدوی به ضرر هریک از طرفین باشد او از زمان صدور رای 20 روز مهلت تجدید نظر خواهی دارد. در صورتی که متضرر از رای درخواست تجدید نظر خواهی کند پرونده برای رسیدگی به دادگاه تجدید نظر استان فرستاده می شود. دادگاه تجدید نظر اکثرا بدون حضور طرفین پرونده را بررسی و اقدام به صدور رای می کند. باز هم برای مرحله سوم متضرر از رای دادگاه تجدید نظر 20 روز از زمان صدور رای برای فرجام خواهی مهلت دارد. اگر درخواست فرجام خواهی کند، پرونده برای بار سوم اینبار توسط دیوان عالی کشور رسیدگی می شود اگر دیوان رای دادگاه تجدید نظر را تایید کند که هیچ ولی اگر تایید نکند پرونده دوباره به دادگاه تجدید نظر برای رسیدگی مجدد برمیگردد و این پروسه ادامه دارد.

پرونده طلاق اصولا پرونده طولانی است و صبر زیادی را می طلبد مگر اینکه یا زوجین توافق کنند یا زن در دادگاه حاضر نشود که طلاق غیابی باشد.

 

مهریه در طلاق از طرف مرد

در زمان عقد نکاح، مرد مالی را به همسرش هدیه می کند که به آن مهریه گویند.

مردی که می خواهد زن خود را طلاق دهد باید مهریه او را پرداخت کند حال اگر مرد توانایی پرداخت مهریه را نداشته باشد می تواند دادخواست اعسار بدهد. اگر دادگاه اعسار او را بپذیرد پرداخت مهریه برای او قسط بندی می شود.

ولی اگر نوع مهریه زن عندالاستطاعه باشد حتی در صورت طلاق از طرف مرد، زن برای گرفتن مهریه اش باید استطاعت مالی مرد را اثبات کند.


نفقه در طلاق از طرف مرد

نفقه به معنی تامین نیازهای متعارف و متناسب زندگی است بنابراین فراهم نمودن مسکن و اثاث آن، خوراک، پوشاک، هزینه درمان و بهداشت و … از مصادیق نفقه است که در خصوص پرداخت آن به همسر، باید شأن زن رعایت شود.

در صورت طلاق مرد ملزم به پرداخت نفقه است و قاضی میزان نفقه را بر اساس شأن اجتماعی زن و میزان درآمد مرد تعیین می کند.

 

اجرت المثل در طلاق از طرف مرد

اصل بر این است که زن به قصد تبرع و به صورت رایگان در خانه شوهر کاری را انجام نمی دهد بنابراین باید به دلیل انجام کارهای خانه به او اجرتی تعلق گیرد که به آن، اجرت المثل گویند.

در زمان طلاق مرد باید اجرت المثل زن را بپردازد و میزان اجرت المثل را دادگاه با توجه به سال های زندگی و وظایف زن در خانه مشخص می کند.


شرط تنصیف دارایی در طلاق از طرف مرد

یکی از شروط موجود در عقد نکاح، تنصیف اموال شوهر است یعنی در صورت طلاق تا نصف از اموال شوهر به زن تعلق میگیرد.

برای تعلق نصف اموال شوهر به زن:

  • طلاق باید از طرف مرد باشد.
  • طلاق به خاطر عدم انجام وظایف همسری و بد رفتاری زن نباشد.

در این صورت مرد موظف است تا نصفه اموالی را که در زمان ازدواج به دست آورده است به زن بدهد.

 

حضانت فرزند در طلاق از طرف مرد

 

حضانت فرزند

در مورد حضانت، قانون ثابت است و طلاق چه از طرف مرد باشد چه از طرف زن تفاوتی ندارد به هرحال حضانت فرزند دختر و پسر تا 7 سالگی به عهده مادر است و حضانت دختر از 7 تا 9 سال و پسر از 7 تا 15 سال به عهده پدر است بعد از سن 9 و 15 سالگی هر یک از دختر و پسر می توانند انتخاب کنند که با کدام والد زندگی کنند.

توضیحات بیشتر حضانت فرزندان