مرد می تواند هر زمان که خواست با رعایت شرایط قانونی، شرایطی از قبیل پرداخت مهریه، نفقه، اجرت المثل و تنصیف اموال (شرط نصف کردن اموال مرد با زن) درخواست طلاق دهد.
طلاقی که از طرف مرد واقع می شود طلاق رُجعی است یعنی شوهر می تواند در زمان عده به همسر خود رجوع کند مگر همسر او باکره یا یائسه باشد که طلاق او، طلاق بائن تلقی می شود و امکان رجوع وجود ندارد.
طلاقی که از طرف مرد مطرح می شود 3 مرحله دارد. مرحله اول رسیدگی به طلاق در دادگاه خانواده (دادگاه بدوی) است. دادگاه خانواده تمام زوجینی که درخواست طلاق داده اند را به داوری برای ایجاد صلح و سازش ارجاع می دهد. داوران باید پس از رسیدگی به موضوع نظر خود را به صورت گزارش به دادگاه اطلاع دهند. در نهایت دادگاه اقدام به صدور رای می کند. رایی که در مورد درخواست طلاق از طرف مرد صادر میشود گواهی عدم امکان سازش است که از زمان صدور، مرد 3 ماه فرصت دارد با ارائه آن به دفتر ازدواج و طلاق همسرخود را طلاق دهد.
رای دادگاه بدوی به ضرر هریک از طرفین باشد او از زمان صدور رای 20 روز مهلت تجدید نظر خواهی دارد. در صورتی که متضرر از رای درخواست تجدید نظر خواهی کند پرونده برای رسیدگی به دادگاه تجدید نظر استان فرستاده می شود. دادگاه تجدید نظر اکثرا بدون حضور طرفین پرونده را بررسی و اقدام به صدور رای می کند. باز هم برای مرحله سوم متضرر از رای دادگاه تجدید نظر 20 روز از زمان صدور رای برای فرجام خواهی مهلت دارد. اگر درخواست فرجام خواهی کند، پرونده برای بار سوم اینبار توسط دیوان عالی کشور رسیدگی می شود اگر دیوان رای دادگاه تجدید نظر را تایید کند که هیچ ولی اگر تایید نکند پرونده دوباره به دادگاه تجدید نظر برای رسیدگی مجدد برمیگردد و این پروسه ادامه دارد.
پرونده طلاق اصولا پرونده طولانی است و صبر زیادی را می طلبد مگر اینکه یا زوجین توافق کنند یا زن در دادگاه حاضر نشود که طلاق غیابی باشد.
در زمان عقد نکاح، مرد مالی را به همسرش هدیه می کند که به آن مهریه گویند.
مردی که می خواهد زن خود را طلاق دهد باید مهریه او را پرداخت کند حال اگر مرد توانایی پرداخت مهریه را نداشته باشد می تواند دادخواست اعسار بدهد. اگر دادگاه اعسار او را بپذیرد پرداخت مهریه برای او قسط بندی می شود.
ولی اگر نوع مهریه زن عندالاستطاعه باشد حتی در صورت طلاق از طرف مرد، زن برای گرفتن مهریه اش باید استطاعت مالی مرد را اثبات کند.
نفقه به معنی تامین نیازهای متعارف و متناسب زندگی است بنابراین فراهم نمودن مسکن و اثاث آن، خوراک، پوشاک، هزینه درمان و بهداشت و … از مصادیق نفقه است که در خصوص پرداخت آن به همسر، باید شأن زن رعایت شود.
در صورت طلاق مرد ملزم به پرداخت نفقه است و قاضی میزان نفقه را بر اساس شأن اجتماعی زن و میزان درآمد مرد تعیین می کند.
اصل بر این است که زن به قصد تبرع و به صورت رایگان در خانه شوهر کاری را انجام نمی دهد بنابراین باید به دلیل انجام کارهای خانه به او اجرتی تعلق گیرد که به آن، اجرت المثل گویند.
در زمان طلاق مرد باید اجرت المثل زن را بپردازد و میزان اجرت المثل را دادگاه با توجه به سال های زندگی و وظایف زن در خانه مشخص می کند.
یکی از شروط موجود در عقد نکاح، تنصیف اموال شوهر است یعنی در صورت طلاق تا نصف از اموال شوهر به زن تعلق میگیرد.
برای تعلق نصف اموال شوهر به زن:
در این صورت مرد موظف است تا نصفه اموالی را که در زمان ازدواج به دست آورده است به زن بدهد.
در مورد حضانت، قانون ثابت است و طلاق چه از طرف مرد باشد چه از طرف زن تفاوتی ندارد به هرحال حضانت فرزند دختر و پسر تا 7 سالگی به عهده مادر است و حضانت دختر از 7 تا 9 سال و پسر از 7 تا 15 سال به عهده پدر است بعد از سن 9 و 15 سالگی هر یک از دختر و پسر می توانند انتخاب کنند که با کدام والد زندگی کنند.