حق جو

حق جو،حقوق ملکی،قرارداد،ثبت شرکت،خانواده

حق جو

حق جو،حقوق ملکی،قرارداد،ثبت شرکت،خانواده

تعریف دستور موقت،موارد صدور،رفع، تفاوت با تامین خواسته - حق جو

اگر از زمان اقامه دعوی تا صدور حکم مدت زمان زیادی طول کشد، احتمال ایجاد مشکلات جدید که مانع اجرا حکم شود افزایش می یابد. در این موارد خواهان می تواند در خواست صدور دستور موقت کند. برای مثال ممکن است شخصی دعوا ابطال سند آپارتمان فروخته شده اش را در دادگاه مطرح کرده و نگران انتقال آپارتمان به دیگری باشد، در این شرایط شخص درخواست دستور موقت می کند و دادگاه مانع از انتقال آپارتمان تا زمان صدور رای می شود.

 

درخواست دستور موقت

این درخواست هم قبل از اقامه دعوی اصلی، هم ضمن دادخواست دعوی اصلی و هم بعد از آن قابل طرح است.

دادگاه دستور موقت را فقط در صورت درخواست خواهان صادر می کند، خود دادگاه راسا هیچ دستور موقتی را صادر نمی کند.

طبق قانون، دادگاه باید از شخصی که درخواست دستور موقت را مطرح کرده است، تامین مناسب بگیرد تا اگر حکم به نفع او صادر نشد و به علت صدور دستور موقت به طرف مقابل خسارتی وارد شده باشد، خسارت وارده را از طریق این تامین جبران کنند.

میزان تامین و نوع آن را دادگاه مشخص می کند و این تامین از تمام افراد، حتی کسانی که از پرداخت هزینه دادرسی معاف هستند نیز گرفته می شود.

اگر حکم دادگاه به نفع خوانده صادر شود، خوانده از زمان ابلاغ رای یک ماه فرصت دارد به دادگاه رجوع کرده و خسارت خود را مطالبه کند. پس از گذشت این مدت اگر خوانده اقدامی نکند، تامین به خواهان پس داده خواهد شد.

 

مرجع صالح

3 دادگاه برای صدور دستور موقت صلاحیت دارند.

اول دادگاهی که دعوی اصلی در آن مطرح شده است.

دوم دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به دعوی اصلی را دارد.

سوم دادگاهی است که موضوع دستور موقت در حوزه آن واقع شده است. (این مورد مربوط به زمانی است که موضوع دستور موقت اموال غیر منقول مثل زمین یا خانه باشد)

اگر در مقابل درخواست دستور موقت دادگاه قرار رد درخواست را صادر کند به این معنا است که شما در انتخاب دادگاه صالح اشتباه کرده اید و دستور موقت را باید در دادگاه صالح مطرح کنید.

 

رفع اثر از دستور موقت

پس از صدور و اجرا دستور موقت در موارد ذیل خوانده می تواند درخواست رفع اثر از دستور موقت را مطرح کند.

مورد اول، اگر درخواست دستور موقت قبل از دادخواست دعوی اصلی مطرح شده و دادگاه با آن موافقت کرده و دستور موقت صادر کند، از زمان صدور دستور موقت خواهان 20 روز فرصت دارد دعوی اصلی را نیز اقامه کند در غیر این صورت خوانده (کسی که دستور موقت علیه او اجرا شده است) می تواند درخواست رفع آن را مطرح کند.

مورد دوم، زمانی است که پس از صدور و اجرا دستور موقت، خوانده تامینی مناسب با موضوع دستور موقت بدهد.

مورد سوم زمانی است که موضوعی که علت صدور دستور موقت بوده است از بین رود یا رفع شود.

 

اعتراض به دستور موقت

اعتراض به قبول، رد یا اجرا دستور موقت به تنهایی امکان پذیر نیست. اما اگر شخصی که حکم به ضرر او صادر شده است بخواهد نسبت به آن حکم درخواست تجدیدنظر یا فرجام خواهی کند می تواند ضمن این درخواست به دستور موقت نیز اعتراض کند.

 

فرق دستور موقت و تامین خواسته

  • در دستور موقت دادگاه حتما باید فوریت موضوع را تشخیص دهد و در موارد غیر ضروری دستور موقت صادر نمی شود. در حالی که تامین خواسته هر زمان که خواهان درخواست کند صادر می شود.
  • در دستور موقت علاوه بر صدور دستور توسط قاضی، رییس حوزه قضایی نیز باید موافقت خود با آن دستور را اعلام کند اما در تامین خواسته به موافقت رییس حوزه قضایی نیازی نیست.
  • دستور موقت به همراه اصل حکم قابل اعتراض می باشد در حالیکه تامین خواسته به هیچ وجه قابل اعتراض نیست.
  • اگر درخواست دستور موقت و تامین خواسته قبل از اقامه دعوی اصلی مطرح شوند، خواهان در دستور موقت 20 و در تامین خواسته 10 روز فرصت دارد دعوی اصلی را اقامه کند.
  • برای اجرا دستور موقت معمولا برای خوانده ابلاغیه ارسال می شود، درحالیکه برای اجرا تامین خواسته ابلاغیه ارسال نمی شود.
  • در دستور موقت موضوع دعوا هرچه باشد خواهان باید تامین بدهد در حالیکه در تامین خواسته برای دعاوی تجاری تامین داده نمی شود.

نحوه فسخ قرارداد،اجاره،خیارات،آثار،نمونه فسخ - حق جو

فسخ

کلمه فسخ به معنی زائل کردن یا شکستن بوده و در اصطلاح حقوقی به معنی به هم زدن قرارداد توسط طرفین معامله یا شخص ثالث است.

 

عقد لازم

عقد لازم قراردادی است که طرفین آن نمی توانند آن را به هم بزنند مگر در موارد محدودی که قانون به آنها اجازه داده باشد. از جمله این عقود می توان به عقد اجاره، خرید و فروش و ازدواج اشاره کرد.

 

عقد جایز

عقد جایز قراردادی است که طرفین آن می توانند هر زمان که خواستند قرارداد را به هم زده و در اصطلاح فسخ کنند بدون آن که نیاز به رعایت تشریفات خاصی داشته باشند. البته لازم به ذکر است که تا زمانی که قرارداد برقرار است و هیچ یک از طرفین اقدام به فسخ آن نکرده اند، رعایت تعهدات ضمن قرارداد برای هر دو طرف الزامی است.

یکی از عقود جایز عقد وکالت است، به همین خاطر موکل هر زمان که خواست می تواند وکیل را عزل کرده یا وکیل می تواند از وکالت استعفا دهد.

 

فسخ قرارداد

 

مبنا فسخ

فسخ قرارداد بر مبنا حکم مستقیم قانون و توافق طرفین ایجاد می شود.

توافق طرفین به این معنا است که ضمن عقد یا خارج از آن شرط می شود که در زمان مشخصی یکی از طرفین، هر دو آنها یا شخص ثالث بتوانند قرارداد را فسخ کنند. مثلا ضمن عقد اجاره شرط می شود که مستاجر تا یک ماه از زمان تنظیم قرارداد حق فسخ دارد، به این مورد در اصطلاح خیار شرط گویند.

منظور از حکم  مستقیم قانون در این مورد آن است که در برخی از موارد قانون به طرفین حق فسخ قرارداد را می دهد. قانون در موارد محدودی به طرفین حق فسخ می دهد تا از ضرر کردن آنها جلوگیری کند. مثلا در قرارداد اجاره اگر مال اجاره داده شده معیوب باشد مستاجر به این علت می تواند قرارداد را فسخ کند اما اگر مالک از ملک رفع عیب کند، مستاجر نمی تواند قرارداد را فسخ کند.

 

موارد فسخ معامله

موارد قانونی فسخ معامله را خیار می گویند که در ذیل آنواع آن را به طور مختصر بررسی می کنیم.

خریدار و فروشنده قبل از خروج از مجلس عقد قرارداد می توانند آن را فسخ کنند. (خیار مجلس)

در صورتی که یکی از خریدار و فروشنده مغبون شده باشد، یعنی مال را بیشتر یا کمتر از آنچه ارزش دارد معامله کرده باشد.(خیار غبن)

اگر ضمن قرارداد شرط شود که یکی از طرفین یا هر دو آنها در مهلت معینی حق فسخ قرارداد را دارند به آن خیار شرط گویند.

اگر فروشنده یا خریدار مال خود بهتر از آنچه هست نشان دهند به آن خیار تدلیس گویند.

اگر ضمن قرارداد فروشنده یا خریدار تعهد به انجام کاری کرده و به تعهد خود عمل نکنند برای طرف مقابل حق فسخ ایجاد می شود که به آن خیار تخلف از شرط گویند.

اگر مورد معامله یا ثمن آن معیوب باشد. (خیار عیب)

اگر معلوم شود بخشی از مال مورد معامله یا ثمن معامله متعلق به دیگری بوده است، هر یک از فروشنده و خریدار می تواند آن را فسخ کرده یا مقداری که متعلق به دیگری است را از طرف معامله مطالبه کند. (خیار تبعض صفقه)

اگر طرفین معامله برحسب تعاریف طرف مقابل از مال یا بر حسب آنچه در گذشته دیده اند معامله را انجام داده و بعد از آن متوجه شوند مال مورد معامله با تعاریف گفته شده فرق دارد آن را فسخ می کنند. (خیار رویت)

اگر قرارداد فروشی بین دو نفر منعقد شده و برای پرداخت ثمن و مبیع هم مهلتی شرط نشده باشد، علاوه بر آن فروشنده مال را به خریدار تحویل نداده باشد. در صورتی که خریدار از زمان معامله تا 3 روز ثمن را نپردازد، فروشنده می تواند قرارداد را فسخ کند. (خیار تاخیر ثمن)

اگر مورد معامله حیوان باشد، خریدار از زمان معامله تا 3 روز می تواند عقد را فسخ کند. (خیار حیوان)

فروشنده توانایی تحویل دادن آنچه را که فروخته است نداشته باشد. (خیار تعذر تسلیم)

 

فسخ قرارداد

 

آثار فسخ قرارداد

وقتی قراردادی فسخ می شود، وضعیت دو طرف قرارداد به حالت قبل از قرارداد باز میگردد.

برای مثال اگر قرارداد فروش ملکی بعد از 3 ماه فسخ شود، فروشنده مالک خانه و خریدار مالک مبلغ معامله می شود و در واقع وضعیت هر دو آنها به حالت قبل از تنظیم قرارداد باز می گردد.

موضوع دیگر آن که فسخ قرارداد بر آینده اثر می گذارد، به عبارت دیگر وقتی قراردادی فسخ می شود تعهدات آینده طرفین معامله از بین رفته اما تعهدات گذشته آنها معتبر است. مثلا در همین مثال بالا سکونت خریدار قبل از فسخ معامله کاملا قانونی بوده اما بعد از فسخ دیگر خریدار حق ندارد از آن استفاده کند.

 

نحوه فسخ قرارداد

فسخ قرارداد یک عمل یک طرفه است، در واقع هر یک از طرفین در هر زمان که خواست می تواند با رعایت قانون قرارداد را فسخ کند.

در عقود لازم خصوصا عقودی که در دفتر اسناد رسمی تنظیم شده اند، بهتر است فسخ از طریق دادگاه انجام شود تا دادگاه در درجه اول قانونی بودن فسخ قرارداد را بررسی کرده سپس رای صادر کند.

علاوه بر آن اگر شخص خود اقدام به فسخ قرارداد کند ممکن است طرف مقابل آن را نپذیرفته و پول یا مال شخص را پس ندهد.

 

مواردی که نمی توان قرارداد را فسخ کرد

در صورتی که خریدار قبل از خرید مال عیب مورد معامله را بداند.

خریدار عیب مال را بپذیرد.

در زمان معامله خریدار بگوید مال را با تمام عیوب آن پذیرفته و تفاوت قیمت آن را نیز مطالبه نمی کنم.

فروشنده در زمان معامله بگوید مال را با تمام عیوب آن می فروشم و خریدار نیز قبول کند. اگر فروشنده در ضمن معامله به عیب خاصی اشاره کرده و خریدار قبول نماید اما عیب دیگری نیز وجود داشته باشد به استناد آن خریدار می تواند قرارداد را فسخ کند.

 

فسخ قرارداد

 

مطالبه تفاوت قیمت

گاهی خریدار به دلایل مختلف نمی تواند قرارداد را فسخ کند، اما به علت داشتن عیب می تواند تفاوت قیمت مال سالم و معیوب را از فروشنده دریافت کند که به آن اَرش گویند.

گاهی خریدار پس از خرید مال در آن تغییراتی می دهد، در این صورت نمی تواند معامله را فسخ کند.

اگر خریدار ضمن قرارداد حق پس دادن مال را از خود فسخ کرده باشد.

 

فسخ قرارداد اجاره

عقد اجاره یکی از عقود لازم بوده و هیچ یک از مالک و مستاجر نمی توانند آن را فسخ کنند مگر در موارد قانونی (خیارات) که در بالا توضیح داده شد.

حال اگر هر یک از مالک و مستاجر در طول مدت قرارداد اجاره قصد فسخ قرارداد را داشته باشند باید به دادگاه دادخواستی با این موضوع تحویل دهند.

همچنین مالک و مستاجر می توانند ضمن قرارداد شرطی را ذکر کنند که اگر به آن عمل نشود، کسی که شرط به نفع او است بتواند قرارداد را فسخ کند. مثلا شرط شود که مالک در مدت دو ماه خانه را تعمیر کند اگر مالک به این شرط عمل نکند، مستاجر می تواند قرارداد را فسخ کند.

طبق عرف در صورتی که مالک و مستاجر در مدت قرارداد اجاره قصد فسخ معامله را داشته باشند باید یک یا دو ماه زودتر به طرف مقابل اطلاع دهند.

 

اعاده دادرسی کیفری، مهلت و مدارک لازم برای طرح دادخواست - حق جو

اعاده دادرسی کیفری

اعاده دادرسی کیفری نسبت به حکم محکومیت کیفری قابل طرح است، که قطعی شده باشد.

وقتی دادگاه کیفری به جرمی رسیدگی و رای صادر کند، شخص مجرم می تواند نسبت به حکم صادره اعتراض کند، اعتراض او در دادگاه تجدید نظر استان مورد بررسی قرار می گیرد و رای دادگاه تجدید نظر در این مورد قطعی است.

ممکن است مجرم در مهلت 20 روز تجدید نظرخواهی، نسبت به حکم صادره اعتراضی نکند، این حکم نیز بعد از گذشت مهلت تجدید نظرخواهی قطعی اعلام می شود.

پس از قطعی شدن حکم نوبت به اعاده دادرسی می رسد. اعاده دادرسی در امور کیفری باید در دیوان عالی کشور مطرح شود.

 

موارد اعاده دادرسی در امور کیفری

  • زمانی که شخصی به جرم قتل محکوم شده است اما بعد از صدور حکم دادگاه، زنده بودن مقتول معلوم می شود.
  • چند نفر برای انجام جرمی محکوم می شوند در حالی که ماهیت جرم به گونه ای است که نمی تواند بیش از یک مجرم داشته باشد. مثال این موضوع در مورد جرائم مربوط به تصادفات رانندگی است.
  • زمانی که دو نفر در دو دادگاه برای انجام جرم واحد محاکمه می شوند و در نهایت مفاد دو حکم با هم متعارض بوده به طوری که بی گناهی یکی از این دو نفر معلوم می شود.
  • زمانی که برای انجام یک جرم در دادگاه های مختلف احکام متفاوتی صادر شود.
  • در صورتی که بعد از صدور حکم قطعی، جعلی و خلاف واقعیت بودن شهادت شهود و گواهان اثبات شود.
  • کشف دلایل جدید که باعث اثبات بی گناهی محکوم می شود.

 

چه کسانی می توانند اعاده دادرسی کیفری کنند؟

  • محکوم علیه، وکیل یا نماینده قانونی او. اگر محکوم علیه فوت کند، وراث او اعم از همسر و فرزندانش می توانند درخواست اعاده دادرسی را مطرح کنند.
  • دادستان کل کشور نیز می تواند به صورت مستقل درخواست اعاده دادرسی مطرح کند. همچنین اگر دادستان رایی را خلاف حکم شرع تشخیص دهد می تواند موضوع را به رییس قوه قضایی مطرح کند تا ایشان درخواست اعاده دادرسی را انجام دهند.
  • دادستان اجرا کننده حکم محکومیت کیفری می تواند خود به طور مستقل درخواست اعاده دادرسی را مطرح کند.
  • اگر رییس قوه قضاییه خود رایی را خلاف شرع تشخیص دهد می تواند از دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی کند، در این مورد رای در دیوان عالی با نظر رییس قوه قضاییه صادر می شود.
  • اگر آرا صادره از دادگاه های نظامی خلاف شرع باشند، رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح می تواند دلایل و مستنداتی را که نشان دهنده خلاف شرع بودن رای صادره است به رییس قوه قضاییه تقدیم کند.
  • رییس کل دادگستری استان نیز می تواند در صورت مشاهده رای محکومیت کیفری خلاف شرع، دادخواست اعاده دادرسی را به رییس قوه قضاییه تقدیم کند.

 

مدارک لازم جهت اعاده دادرسی کیفری

ابتدا شخص محکوم یا نماینده او باید درخواست اعاده دادرسی را خطاب به رییس دیوان عالی کشور، مطرح کند. اگر شخص محکوم علیه در زندان باشد درخواست او باید توسط دفتر زندان تایید شود.

در این درخواست که به صورت کتبی مطرح می شود باید شماره و تاریخ رای مورد نظر همچنین مشخصات شعبه صادر کننده را ی نیز درج شود.

محکوم باید نشانی، کد پستی و شماره تلفن خود را قید کرده، همچنین اصل و کپی کارت ملی خود را به درخواست پیوست کند.

کلیه برگه های درخواست اعاده دادرسی باید توسط محکوم یا وکیل وی امضا شود.

کپی برابر اصل شده رای دادگاه به همراه گواهی قطعیت حکم مورد درخواست اعاده دادرسی با ذکر تاریخ ابلاغ رای در آن.

پرداخت هزینه درخواست اعاده دادرسی.

ارائه مدارک وکالت وکیل به همراه تمبر مالیاتی .

در نهایت اگر پرونده در دیوان عالی کشور دارای سابقه باشد باید کپی سوابق پرونده نیز ارائه شود.

شرایط اعاده دادرسی در امور حقوقی،مهلت و مرجع صالح به رسیدگی آن - حق جو

مفهوم اعاده دادرسی

اعاده دادرسی یکی از طرق فوق العاده شکایت از رای بوده که باعث رسیدگی دوباره موضوع توسط دادگاه صادرکننده رای می شود.

 

انواع اعاده دادرسی

اعاده دادرسی اصلی

پس از صدور رای اگر شخص محکوم علیه بخواهد دادخواست اعاده دادرسی را مطرح کند، باید برای مطرح کردن این دادخواست به دادگاه صادرکننده رای مراجعه کند اعم از اینکه این دادگاه، دادگاه نخستین یا تجدید نظرخواهی باشد.

اعاده دادرسی طاری

اگر در طول رسیدگی دادگاه به موضوعی، حکمی به عنوان دلیل در دادگاه مطرح شود.

شخصی که این حکم علیه او در دادگاه مورد استناد قرار گرفته است می تواند نسبت به آن در همان دادگاه درخواست اعاده دادسی کند. به این اعاده دادرسی، اعاده دادرسی طاری گویند.

 

شرایط اعاده دادرسی

برخلاف تجدید نظر خواهی، اعتراض ثالث یا فرجام خواهی که با یک ادعا شخص محکوم قابل طرح و رسیدگی هستند. برای اعاده دادرسی لازم است که شخص علاوه بر ادعا، دلایل و مستندات قانونی لازم برای اثبات ادعا خود را به همراه دادخواست ارائه دهد.

  • ممکن است رای صادره توسط دادگاه با خواسته خوانده در دادخواست اولیه مطابقت نداشته باشد.
  • ممکن است دادگاه به مبلغی بیش از خواسته خواهان رای داده باشد. این مورد زمانی اتفاق می افتد که خواسته خواهان وجه رایج یا مال کلی (100 کیلو برنج) باشد.
  • در مفاد حکم صادره توسط دادگاه اختلاف وجود داشته باشد. برای مثال ممکن است دادگاه شرط ضمن قرارداد را باطل اعلام کند اما انجام شرط توسط طرف مقابل را لازم بداند.
  • اگر یک دعوا با اصحاب دعوا و سبب یکسان دو بار در یک دادگاه یا در دو دادگاه اما در یک حوزه قضایی مطرح شود و در نهایت دو رای متضاد صادر شود. شخص محکوم علیه می تواند با استناد به این دو حکم دادخواست اعاده دادرسی را مطرح کند.

بخاطر داشته باشید هر دو رای صادره باید حکم باشند و اصحاب و سبب دعوا یکی بوده و در یک دادگاه یا دو دادگاه در یک حوزه قضایی مطرح شود.

  • اگر شخصی با حیله و تقلب دلایلی ارائه دهد و در نهایت رای دادگاه به نفع او صادر شود، حتی اگر این دلایل تاثیر جزیی در حکم صادره داشته باشد، طرف مقابل می تواند با اثبات این حیله و تقلبدادخواست اعاده دادرسی مطرح کند.
  • ممکن است در مواردی رای براساس سند ارائه شده توسط خوانده یا خواهان صادر شود اما پس از صدور رای، جعلی بودن سند به نحوی اثبات شود در این زمان کسی که حکم دادگاه به ضرر او صادر شده است می تواند با استناد به جعلی بودن سند، درخواست اعاده دادرسی کند.
  • گاهی شخصی در دادگاه سندی را برای اثبات ادعا خود مطرح می کند اما دادگاه به علت ادعا طرف مقابل مبنی بر جعلی بودن سند، آن را جعلی تشخیص می دهد. شخصی که مالک سند بوده است می تواند با اثبات اصالت آن درخواست اعاده دادرسی کند.
  • اگر شخص محکوم، پس از صدور رای به دلایل جدیدی دست پیدا کند می تواند با استناد به این دلایل دادخواست اعاده دادرسی مطرح کند.
  • اگر رییس قوه قضاییه حکم صادره توسط دادگاه را خلاف شرع تشخیص دهد، می توان نسبت به این حکم درخواست اعاده دادرسی کرد.

 

مهلت اعاده دادرسی

مهلت اعاده دادرسی برای افراد مقیم ایران 20 روز و برای افراد مقیم خارج از کشور 2 ماه می باشد.

مهلت اعاده دادرسی در آرا حضوری از زمان ابلاغ حکم و در آرا غیابی از زمان پایان مهلت واخواهی یا تجدید نظرخواهی آغاز می شود.

همچنین در مواردی که پس از صدور حکم، دلایل و مستندات جدیدی برای اثبات ادعا بدست می آید، مهلت اعاده دادرسی از زمان کشف دلایل جدید محاسبه می شود.

اگر دلیل اعاده دادرسی وجود دو حکم متضاد باشد، زمان اعاده دادرسی از تاریخ ابلاغ دومین حکم محاسبه می شود.

اگر سبب اعاده دادرسی اثبات جعل یا حیله طرف مقابل باشد، مهلت اعاده دادرسی، از زمان ابلاغ حکم مربوط به اثبات جعل یا حیله آغاز می شود.

 

مرجع صالح به رسیدگی

طبق قانون، دادخواست اعاده دادرسی اصلی باید در دادگاهی مطرح شود که حکم قطعی را صادر کرده است.

اگر دادگاه بدوی حکم را صادر کرده و حکم بدون تجدید نظرخواهی، قطعی شود. دادخواست اعاده دادرسی باید در دادگاه بدوی مطرح شود.

اما اگر دادگاهی که حکم قطعی را صادر می کند دادگاه تجدید نظرخواهی باشد، دادخواست اعاده دادرسی باید در این دادگاه مطرح شود.

تفاوت اعاده دادرسی در دادگاه تجدید نظر با دادگاه بدوی در این است که اگر اعاده دادرسی در دادگاه بدوی انجام شود، امکان تجدید نظرخواهی دارد اما اگر اعاده دادرسی در دادگاه تجدید نظرخواهی مطرح شود، حکم صادره قطعی می باشد.

دادخواست اعاده دادرسی طاری همانطور که در بالا گفته شد باید در دادگاهی مطرح شود که حکم در آنجا به عنوان دلیل مورد استناد قرار گرفته است.

 

مفهوم معامله به قصد فرار از دین و ضمانت اجرا آن در قانون - حق جو

تعریف معامله صوری

معامله صوری معامله ای است که ارکان لازم برای انجام معامله در آن رعایت نمی شود. به عبارت دیگر طرفین در معامله صوری قصد معامله نداشته و ایجاب و قبول انجام نمی دهند. همچنین در این نوع معامله در ازا دریافت مبیع، هیچ مبلغی به فروشنده پرداخت نمی شود.

حال اگر شخصی مدعی شود که دیگری برای نپرداختن بدهی های خود، اقدام به انجام معامله صوری کرده است، می تواند از دادگاه ابطال این معامله را درخواست کند.

 

معامله به قصد فرار از دین مهریه

انجام معامله صوری برای فرار از پرداخت مهریه، یکی از رایج ترین معاملات فرار از دین است.

در صورتی که مردی قبل از در خواست مهریه توسط همسرش، اموال خود را منتقل کند، احتمال صوری بودن این معامله کم شده و معمولا قضات صوری بودن این معامله را نمی پذیرند.

با این وجود، اگر زن دادخواست ابطال معامله را مطرح کند، دادگاه موضوع را به دقت مورد بررسی قرار می دهد.

ممکن است شخص برای فرار از پرداخت مهریه، اموال خود را طی معامله ای به نزدیکان خود اعم از پدر یا مادر خود منتقل کند. در این مورد اصل بر صوری بودن معامله است مگر اثبات شود نزدیکان شخص در ازا پرداخت مبلغی، اموال او را خریداری کرده اند.

اگر شخص اموال خود را به صورت واقعی معامله کرده و در ازا آن ثمن دریافت کرده باشد، باید این ثمن را برای پرداخت مهریه به همسر خود بپردازد، اما اگر مرد مدعی شود با ثمن معامله بدهی دیگری را پرداخته است، باید این موضوع را با ارائه اسناد و مدارک اثبات کند.

 

شرایط احراز معامله به قصد فرار از دین

وجود بدهی که به تایید دادگاه رسیده باشد.

کافی نبودن اموال باقی مانده بدهکار برای پرداخت دیون

احراز قصد بدهکار برای فرار از پرداخت دین

 

راه های اثبات فرار از دین

شخص طلبکار برای اقامه دعوا و اثبات صوری بودن معامله باید به دادسرا محل وقوع جرم، یعنی دادسرایی که معامله در حوزه آن واقع شده است رجوع کند.

در دادسرا ابتدا باید وجود دین احراز شود، سپس شاکی باید مدارکی را مبنی بر انتقال اموال بدهکار به دادگاه ارائه دهد و در نهایت با شهادت شهود و درخواست تحقیق محلی ادعا خود را ثابت کند.

 

مجازات معامله صوری

اگر شخصی برای فرار از پرداخت دین اقدام به انتقال اموال خود کند، طوری که باقی اموال او برای پرداخت دیونش کافی نباشد، به مجازات 6 ماه تا 2 سال حبس تعزیری و پرداخت جزا نقدی بیش از بیست میلیون ریال تا هشتاد میلیون ریال محکوم می شود. همچنین اگر انتقال گیرنده نسبت به موضوع آگاهی داشته باشد، او نیز شریک جرم محسوب شده و مجازات می شود همچنین اگر اموال در تملک انتقال گیرنده باشد، عین اموال منتقل شده یا مثل یا قیمت آنها از اموال او ضبط می شود.