مردان برای ازدواج مجدد به اجازه دادگاه یا همسر خود احتیاج ندارند، آنها می توانند بدون اجازه دادگاه و همسر اول خود، اقدام به ازدواج دائم یا موقت کنند. اما برای ثبت ازدواج خود چه دائم و چه موقت به اجازه دادگاه نیاز دارند.
ازدواج موقت نیاز به ثبت ندارد مگر زوجین به ثبت آن توافق کنند یا زوجه باردار شود ولی ثبت ازدواج دائم اجباری بوده و عدم ثبت آن، مجازات دارد.
مردان در صورت لزوم برای ثبت ازدواج خود دو راه دارند یا به دادگاه رجوع کرده و اجازه ازدواج مجدد بگیرند. یا ازدواج دائم را منعقد کنند سپس همسر دوم برای ثبت ازدواج از شوهر خود شکایت کند.
اگر مرد همسر دومی را به صورت دائم، عقد کرده ولی نسبت به ثبت نکاح اقدام نکند، زن می تواند علیه شوهر دادخواست ثبت نکاح دائم را اقامه کند. دادگاه با بررسی مدارک و دلایل زن مثل شهادت شهود، اقرار شوهر، صورت جلسه عادی عقد دائم و غیره حکم به ثبت ازدواج دائم می دهد.
در عقدنامه نکاح شروطی وجود دارد که در صورت امضا این شروط توسط شوهر، زن می تواند با وجود شرایطی خود را از طرف شوهر طلاق دهد.
یکی از این شروط عبارت است از اینکه اگر مرد بدون اجازه زن، اقدام به ازدواج مجدد کند، برای زن حق طلاق ایجاد می شود. اگر مرد همسر دوم اختیار کند در حالیکه این شرط را امضا کرده باشد، همسر اولش می تواند با مراجعه به دادگاه، به این علت دادخواست طلاق دهد، چه ازدواج دوم شوهر به صورت دائمی یا موقت باشد، چه ازدواج مجدد مرد به علت نشوز زن انجام شده باشد.
مرد پس از ازدواج فقط با وجود شرایطی می تواند همسر مجدد اختیار کند این شروط عبارت اند از:
رضایت همسر اول
همسر اول توانایی انجام وظایف زناشویی را نداشته باشد.
عدم تمکین زن
زن به جنون یا مرض صعب العلاج دیگری مبتلا شده باشد.
محکومیت زن به حبس بیش از 5 سال
اعتیاد زن
ترک زندگی از طرف زن
غایب یا مفقود الاثر شدن زن
رویه معمول قضایی به این صورت است که مرد ابتدا دادخواست الزام به تمکین می دهد، اگر زن محکوم شد ولی باز هم تمکین نکرد سپس مرد دادخواست اجازه ازدواج مجدد را مطرح می کند و با رای دادگاه می تواند ازدواج مجدد کرده و آن را ثبت نماید.
شوهر باید دادخواستی با موضوع اجازه ازدواج مجدد را به دفاتر خدمات قضایی تسلیم کند. این دادخواست پس از ثبت و تعیین وقت دادگاه به همسر اول وی ابلاغ می شود. دادگاه پس از رسیدگی و تحقیق از همسر اول مرد و اطمینان از توانایی مالی مرد برای اجرا عدالت، اجازه ازدواج مجدد مرد را صادر خواهد کرد.
ازدواج مجدد چه به صورت دائم چه به صورت موقت مجازات نداشته و مجازات آن مربوط به عدم ثبت ازدواج است. اگر مردی ازدواج مجدد به صورت دائم انجام دهد باید آن را ثبت کند. همچنین مردی که ازدواج موقت کرده است در سه صورت موظف به ثبت این ازدواج است؛ صورتی که زن باردار شود یا در صورتی که برای ثبت ازدواج طرفین توافق کنند یا ثبت ازدواج را به صورت شرطی ضمن عقد قرار دهند.
در موارد مذکور اگر شوهر ازدواج را ثبت نکند به مجازات حبس از 91 روز تا 6 ماه یا جزا نقدی از 80 تا 180 میلیون ریال محکوم می شود
مهریه از حقوق و اموال زن محسوب می شود، از این رو او حق هرگونه تصرفی در آن را دارد.
گاهی زنان تصمیم به بخشش مهریه خود می گیرند. باید بدانید که بخشش مهریه به سه صورت هبه غیر معوض، هبه معوض وابرا انجام می شود که آنها را در ذیل بررسی می کنیم.
اگر زن در قبال بخشش مهریه، از شوهر خود مالی دریافت نکند در اصطلاح به این نوع بخشش هبه غیر معوض گویند. در این نوع بخشش زن هر زمان که بخواهد می تواند از بخشش خود رجوع کرده و مهریه را مطالبه کند.
اما اگر زن در ازای بخشش مهریه از شوهر مال، انجام یا عدم انجام عملی را مطالبه کند، این بخشش مهریه از نوع هبه معوض است. مثال این مورد زمانی است که زن در قبال طلاق تمام یا بخشی از مهریه خود را به شوهر می بخشد. هبه معوض قابل رجوع نمی باشد مگر در مورد طلاق، که زن می تواند بعد از طلاق و در مدت عده به مهریه ای که به شوهر بخشیده است رجوع کند در این صورت شوهر هم می تواند به زن رجوع کند.
ابرا زمانی است که زن ذمه شوهر از پرداخت مهریه را بری می کند. به عبارت دیگر دِین شوهر را حلال می کند. ابرا از موارد سقوط دین محسوب شده و قابل رجوع نمی باشد.
بخشش مهریه عمل تشریفاتی نبوده و زوجه می تواند ضمن یک کاغذ با امضا و اثر انگشت خود مهریه اش را ببخشد. اما معمولا زوجین برای محکم کاری به دفاتر اسناد رجوع کرده و بخشش را به صورت اقرار ثبتی در این دفاتر انجام می دهند.
دفتر اسناد رسمی پس از ثبت اقرارنامه، یک نسخه از آن را به دفتر ازدواجی که زوجین در آن دفتر عقد کرده اند برای ثبت در عقد نامه می فرستد.
گاهی زوجه به صورت کتبی اقرار به دریافت مهریه می کند، این اقرار چه در دفتر اسناد رسمی انجام شود چه در خانه، معتبر بوده و انکار بعدی زن مبنی بر دریافت نکردن مهریه قابل قبول نمی باشد مگر اثبات کند که اقرار او اجباری یا اشتباه بوده است.
همانطور که گفته شد اگر زن شوهر را به صورت کتبی ابرا کند و دینش را ببخشد . دیگر نمی تواند از ابرا خود رجوع کند.
شایع ترین نوع بخشش مهریه رجوع زوجین به دفتر ثبت اسناد و بخشش مهریه توسط زن به صورت رسمی است. این نوع بخشش، هبه محسوب شده و زن می تواند از بخشش خود رجوع کند.
اگر این بخشش بین طرفین بوده و به صورت رسمی ثبت نشده باشد، بخشش با سند عادی محسوب شده و زوجه در صورتی می تواند از آن رجوع کند که ابتدا در دادگاه بخشش مهریه را اثبات کرده سپس از هبه رجوع نماید.
بخشش مهریه به اجازه پدر زوجه احتیاجی ندارد زیرا مهریه از اموال زوجه محسوب می شود. با این حال برخی از دفاتر اسناد رسمی، به علت مصلحت اندیشی بدون حضور خانواده دختر بخشش مهریه را ثبت نمی کنند.
نکته مهمی که باید بدانید این است که اگر مهریه وجه نقد یا سکه باشد بخشش شما ابرا محسوب شده ولی اگر مهریه شما مال منقول (خودرو) یا غیر منقول (زمین، خانه) باشد بخشش شما هبه محسوب می شود.
وکالت در طلاق و داشتن حق طلاق، دو موضوع کاملا متفاوت است، حق طلاق طبق قانون و شرع، حقی است که برای مردان در نظر گرفته شده و با استفاده از آن مردان می توانند زن خود را هر زمان که خواستند طلاق دهند. اما وکالت در طلاق، به این معنا است که مرد اختیار خود در طلاق دادن زن را به خود زن واگذار می کند تا او بتواند راسا خود را طلاق دهد.
در عقد نکاح شروط دوازده گانه ای وجود دارد که اگر شوهر این شروط را امضا کرده باشد در صورت رعایت نکردن هر یک از شروط مذکور، زن با استناد به آنان می تواند از دادگاه درخواست طلاق کند.
علاوه بر این شروط، طرفین می توانند ضمن عقد نکاح شروط دیگری را هم ذکر کنند. یکی از مهم ترین شروطی که با توافق طرفین قابل ذکر در عقد نکاح است، شرط وکالت زن در طلاق خواهد بود. این شرط به زن امکان می دهد که علاوه بر موارد دوازده گانه ذکر شده در عقد نکاح در سایر موارد نیز خود را به وکالت از شوهر مطلقه سازد.
وکالت در طلاق از 3 طریق به زن واگذار می شود
به صورت شرط ضمن عقد نکاح
به صورت رسمی در دفاتر اسناد
توسط کنسولگری ایران در خارج از کشور
داشتن این وکالتنامه زن را از مراجعه به دادگاه معاف نمی کند.
طبق قانون، زن برای مطلقه ساختن خود، ابتدا مجبور است برای شوهر وکیل بگیرد.
وکالت زن در طلاق به این معنا است که زن حق دارد، وکیلی را با اختیارات مشخص، تعیین کند تا به دادگاه مراجعه کرده و زن را طلاق دهد.
زمانی که شوهر وکالت در طلاق را به زن می دهد می تواند حدود اختیارات او را نیز مشخص کند مثل آن که اختیار اسقاط حق تجدید نظر خواهی و فرجام خواهی را هم به زن منتقل کند که در این صورت اگر زن با استفاده از این اختیارات حق تجدید نظر خواهی و فرجام خواهی را ساقط کند، مرد دیگر نمی تواند به رای دادگاه اعتراضی کند. اما اگر رای دادگاه در مورد مسائلی بیش از اختیارات داده شده به زن صادر شده باشد مرد حق اعتراض خواهد داشت.
وکالتی که ضمن عقد نکاح دائم منتقل شود، وکالت بلاعزل خواهد بود به این معنا که شوهر نمی تواند زن را عزل کند.
اما اگر زوجین در دفتر اسناد رسمی اقدام به تنظیم وکالتنامه کنند، این وکالتنامه همچون وکالت نامه های عادی قابل فسخ از جانب دو طرف می باشد.
هر چند که ممکن است شوهر به زن وکالت در طلاق داده باشد اما این باعث نمی شود که حق طلاق شوهر از بین برود. با وجود وکالتنامه، شوهر هر زمان که بخواهد می تواند زن خود را طلاق دهد.
اگر زوج ضمن عقد نکاح به همسر خود، وکالت در طلاق داده باشد نمی تواند زوجه را عزل کند. اما می تواند از راه های دیگر اختیارات زوجه را کم کند.
زوج می تواند با رجوع به دفتر اسناد رسمی شخص دیگری را نیز در کنار زوجه وکیل در طلاق قرار دهد به اصطلاح اقدام به ضم وکیل کند. ضمن این عقد وکالت باید ذکر شود که وکلا به صورت اجتماع حق وکالت دارند، یعنی هر دو باید با توافق یکدیگر عمل وکالت را انجام دهند و این موضوع از طریق اظهارنامه به زن ابلاغ می شود.
راه حل دیگر انتخاب ناظر استصوابی است. ناظر استصوابی، ناظری است که بدون تصویب او وکیل حق هیچگونه اقدامی را ندارد.
اگر در دفاتر اسناد رسمی، زوجین اقدام به تنظیم وکالتنامه کنند باید به شروط و حدود این وکالت نامه رجوع شود. اگر این وکالتنامه بلاعزل بوده باشد و همچنین تعیین وکیل و ناظر دیگر نیز از شوهر سلب شده باشد، نمی توان این وکالتنامه را فسخ کرد.
اجرت المثل، حق مالی است که برای زن در قانون و شرع در نظر گرفته شده است. زن و شوهر در مقابل هم و در زندگی زناشویی وظایفی را به عهده دارند که باید انجام دهند. زن وظیفه تمکین از شوهر و شوهر وظیفه پرداخت مخارج او را به عهده دارد.
تمکین زن از شوهر به دو نوع عام و خاص تقسیم می شود. تمکین عام به این معنا است که زن باید در منزل شوهر زندگی کرده و وظایف شرعی و قانونی خود را انجام دهد. تمکین عام مثل اینکه زن بدون اجازه شوهر نمی تواند در خارج از منزل کار کند یا ادامه تحصیل دهد.
تمکین خاص به معنی حسن معاشرت و انجام وظایف زناشویی است.
اگر زن در طول زندگی مشترک، عملی به غیر از آنچه شرع و قانون بر عهده او قرار داده است به دستور شوهر انجام دهد، مستحق دستمزد است که به آن اجرت المثل گویند.
همانطور که در بالا اشاره شد، طرفین می توانند در ضمن عقد نکاح شرطی در مورد اجرت کارهای منزل گذارند. مثلا شرط شود که شوهر بابت انجام کارهای منزل ماهانه مبلغی را به همسر خود بپردازد. یا شرط کنند هرگز به زن بابت کارهای منزل مبلغی پرداخت نشود.
اگر شرطی در مورد اجرت کارهای منزل ضمن عقد نکاح وجود نداشته باشد، زن می تواند برای دریافت اجرت المثل خود از طریق دادگاه اقدام کند.
اگر شوهر در طول زندگی مشترک مبلغی را به عنوان اجرت المثل به زن پرداخت کرد بهتر است از او رسیدی دریافت کند تا در صورت لزوم، بتواند پرداخت اجرت المثل را اثبات نماید.
طبق قانون در نکاح موقت اجرت المثل وجود ندارد اما زوجین می توانند پرداخت اجرت المثل را ضمن عقد موقت شرط کنند و از این جهت منعی وجود ندارد.
زوجه باید دادخواست مطالبه اجرت المثل ایام زوجیت را در دادگاه خانواده از طریق دفاتر خدمات قضایی مطرح کند. همچنین دادگاه در زمان رسیدگی به دادخواست طلاق، ضمن رای در مورد طلاق نسبت به حقوق مالی زن مثل اجرت المثل، مهریه و نفقه نیز رای صادر می کند.
در صورتی که میزان اجرت المثل کمتر از 20 میلیون تومان باشد، شورا حل اختلاف و در صورتی که بیش از 20 میلیون تومان باشد، دادگاه خانواده به آن رسیدگی خواهد کرد.
پس از پایان زندگی مشترک و در خواست طلاق از طرف مرد، او باید در ازا انجام کارهای منزل در طول زندگی مشترک، به زن مبلغی را تحت عنوان اجرت المثل تقدیم کند که میزان آن توسط دادگاه مشخص می شود.
اجرت المثل مفهوم عامی داشته و در موارد بسیاری از آن استفاده می شود، اجرت المثل در مواردی کاربرد دارد که شخص بدون وجود قرارداد، عملی را انجام داده یا مالی را تصرف کند. مثل آنکه شخص بدون قرارداد اجاره، منزل دیگری را تصرف کند. یا زن بدون قرارداد در منزل شوهر، کارهای منزل را انجام دهد.
نحله مالی است که شوهر به زن اعطا می کند، بدون آنکه در مقابل عوضی از زن بگیرد. نحله فرع بر اجرت المثل بوده و در صورتی که به هر علت، مثل بخشش زن، مرد از پرداخت اجرت المثل معاف شود، آن زمان نوبت به پرداخت نحله می رسد.
نحله یا اجرت المثل زمانی پرداخت می شوند که مرد درخواست طلاق کرده باشد و این درخواست او به علت نافرمانی زن و عدم انجام وظایف زناشویی نباشد.
قاضی دادگاه میزان نحله را با توجه به درآمد زوج، کارهای انجام شده توسط زوجه و سال های زندگی مشترک آنها معین می کند.
طبق رای مجمع تشخیص مصلحت نظام، زوجه می تواند قبل از طلاق، اجرت المثل یا نحله کارهایی را که در منزل شوهر به دستور او انجام داده، در حالی که از وظایف شرعی او نبوده است را مطالبه کند.